شب رخ

شب رخ

شبرخ
شب رخ

شب رخ

شبرخ

دست نوشته های یک دوست 1


ﺁﺭﺍﻣِﺶ ﻭُﺟــﻮﺩ ﻣَـﻦ؛
ﺑــﻮﺩﻧﻢ ﺩَﺭ کِنار توست؛
ﺑِﮕـﺬﺍﺭ ﺣَـﺴــﻮﺩﺍﻥ،
ﻫَـــــــــــﺮ ﭼِـﻪ می ﺧﻮﺍﻫَـﻨـﺪ ﺑﮕــﻮﻳَـﻨـﺪ،
ﺟُﺰ ﺗــــﻮ ﻭ عشق تو،
ﺗـﻤـاﻡ ﺩﻧـﻴـــﺎ... ﭘَـﺮ.....
وقتی آغوشت را به روی آرزوهایم باز می کنی

آنقدر مجذوب گرمای وجودت می شوم

که جز آرامش آغوشت

تمام آرزوهای خواستنی دیگر را از یاد می برم...

دوستت دارم !
فقط همین!
مرا که می بوسی.....
                            نفسم می گیرد.....
بوسه هایت را کش بده.....
                                 من این نفس تنگی را....
       دوست دارم!
من از حول ﺁغوشت
ﺍز بقیه ﺩنیا انصراف دادم
معشوقه ی من قسم به نامت
آنقدر عاشقانه هایم را
روی این دیوار مجازی جار میزنم  
که هر کسی برای ابـراز علاقه به معشوقش
مجبــور شود از جملات من استفاده کند
میخواهم در آغوش بگیرمت
آنقدر محکم که
جای عشقم روی تنت بماند
عطر تنم روی پوستت بماند
رد لبهایم روی بدنت بماند
جای انگشتانم روی اندامت بماند
تا همه ی اهالی این شهر بدانند
تنت قلمرو سرکشی های یک بانوی شرقیست...
عارفی پرسید: دوست

           را چون

   دوستش داری نیازش داری؟

          یا که چون

    نیازش داری دوستش داری؟

              گفتم:

     "چون دارمش بی نیازم"
احساس خوبی به آدم دست میده وقتی از یه نفر میشنوی ” مواظب خودت باش ” !
اما احساس خیلی بهتری به آدم دست میده وقتی میشنوی ” خودم مواظبتم ” !
.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد