هنوز هم که نقاشی میکشم
به قسمت چشمان تو که می رسم...
رنگ ها
بی رنگ میشوند
نمی دانم
ایراد از من است
که چشمان تو را خوب نگاه نکرده ام
یا
ایراد از رنگ هاست
که پیش چشم تو
بی رنگ می شوند.
شعر که می گویم ... هنوز هم که می خواهم شعر بگویم دلم می لرزد
باران را
به هوای دلم دعوت می کنم
بی چتر بیا
نکند ...
نکند دل تو نپسندد حرف دل مرا
پیش از آن که کاملا تمام شوم …
تا به من نگاه کنی
به من، به چشمانم،
و به قلبی که برای تو می تپد
این شب و این باران
و تو
چند دقیقه دیگر وقت داری
تا به من نگاه کنی
الهه ی من…
آسمان هم که باشی
بغلت خواهم کرد
فکر گستردگی واژه نباش
همه در گوشه ی تنهایی من جا دارند
پر از عاشقانه ای ، تو
دیگر از خدا چه بخواهم…؟!
چه خبر از دل تو...؟
نفسش مثل نفسهای دل کوچک من می گیرد
یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی می میرد
چه خبر از دل تو
...؟
دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من می گیرد
مثل رویای رسیدن به خدا
همه شب تا به افق
دل من نیز به آزادگی قلب توپر می گیرد
چه خبر از دل تو...؟
سلام... گاهی وقتا دلتنگ میشی اما دلتنگ کی یا چی نمیدونم.... دوست داری که برسی بهش اما به کی یا چی نمیدونی.... گاهی دلت گریه داره اما برا کی یا بابت چی نمیدونم.... یا مثل الان قلبم داره از شدت درد از پا درم میاره اما چرا یا واسه چی نمیدونم.... وای که خستم دلم میخواد فریاد بزنم خدا منم بنده تو وتویی خدای مهربون من اینارو فراموش کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای که یه بار میومدی وباهام میحرفیدی.... وای که چقدر دلم برا صدات تنگیده برا نگات تنگیده خدای خوبم.... خدایی یه چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟ من یه چی ازت میخوام کی حاجتمو میدی؟ خدایی دوسم داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیا ماه من و یلدای من باش
شب بارانیه دی ماه من باش
بیا زیباترین مجنون این شب
شده یلدا مقارن با محرم / نمی دانم بخندم یا بگریم
مبارک، تسلیت عید و عزاتان / پس از شادی بخور یک ذره هم غم
بلندای شب یلدای من باش / طلوع روشن فردای من باش
ولی فردا خدا داند کجایی / همین حالا همین حالای من باش
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید جز اینکه امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک
محکوم به دلبستن ( متن عاشقانه )
کجاست آن دل باوفا؟ ( متن عاشقانه )
خسته است دلم در این لحظه ،گرفته است دلم ،همین دل در هم شکسته
بی احساس تر از همیشه ام،غم آمده و به دلم نشسته
غم آمده و اشکم را در آورده
کسی نمیداند من چه حالی دارم، کسی نمیداند من چرا اینگونه پریشانم
کجاست آن آغوشی که به آن پناه ببرم ، کجاست آن دستهایی که مرا نوازش کند ،
اشکهایم را از گونه هایم پاک کند ، مرا از این حال و هوای ابری و دلگرفته
رها کند ، کجاست کسی که فریاد پر از غمم را بشنود و این سکوت غم زده را با
حرفهایش بشکند ، مرا آرام کند ، قلبم را با مهر و محبتهایش آشنا کند
کسی که نمیشنود حرفهای مرا در این لحظه ، حالا آن کسی که میخواند حرفهایم
را در این لحظه نمیبیند اشکهای مرا ، حس نمیکند درد این دل تنهای مرا
نمیتوانم قلبم را به کسی بسپارم ، بهتر است مثل این لحظه ،از درد خویش بنالم
قلبم را بسپارم به کسی که بشکند آن را ، یا به جای آرامش آزار دهد این قلب بی گناهم را
نمیگردم دیگر هیچ جای دنیا به دنبال یک قلب باوفا
نیست ، هیچ جا ، حتی اینجا ، یک دل با وفا
نیست صداقت ، نیست آن کسی که عشق را درک کند و معنی آن را بداند
وقتی نیست دلی باوفا ، نیست دیگر کسی که آرام کند دل غمگینم را
خسته ام ، باز هم مثل همیشه من هستم و قلب شکسته ام
نوشته ام تا درک کنی ، ای تو که مثل من ، همصدا با غمهای منی
نوشته ام تا نگردی دنبال وفا ، وفا نیست دیگر در این دنیا
نیست دیگر دلی که عاشق باشد ،نیست دلی دیگر که قدر عاشقی را بداند
من که تمام دنیا را گشتم و ندیدم ، اینک هم با قلبی شکسته مدتهاست که با تنهایی رفیقم ، هنوز هم به حال این دل خویش میگریم
بی آنکه کسی ببیند اشکهایم را ،بی آنکه کسی بشنود درد دلهایم را
بی آنکه کسی درک کند احساسات پاک من را ، بی آنکه کسی بیاید و دستهایم را
بگیرد و مرا آرام کند ، کجاست آن قلبی که حال مرا از این رو به آن رو کند!
کجاست آن کسی که مرا باور کند…
چرا بی خبر رفتی؟ ( متن عاشقانه )
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟
مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟
مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟
تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی
چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟
مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری
پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، سهم من از با تو بودن همین بود!
باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای
دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشتم
رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد
رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!
کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری و
بعد مرا تنها میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و
بعد میرفتی ! چرا بی خبر رفتی؟
دختر: تا حالا شده که بخواهی با هم نباشیم ؟
پسر: حتی فکرش را هم نکن
دختر: دوستم داری ؟
پسر: البته، هر روز بیشتر از دیروز
.دختر: تا حالا به من خیانت کردی ؟
پسر: نه ! برای چیمیپرسی؟
دختر: منو میبوسی ؟
پسر: معلومه ! هر موقع که بتونم
دختر: منو کتک میزنی ؟
پسر: دیوانه شدی ؟
دختر: میتونم به تو اعتماد کنم ؟
پسر: بله
دختر: عزیزم
.
.
بعد از ازدواج
.
.
.
.
.
حالا از پائین به بالا بخوانیدش
پروردگارا!
به من آرامش ده
تا بپذیرم آنچه راکه نمی توانم تغییر دهم
دلیری ده
تا تغییر دهم آنچه را که می توان تغییر دهم
بینش ده
تا تفاوت این دو را بدانم
مرا فهم ده
تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن
مطابق میل من رفتار کنند.
کسی را دوست دارم که میدانم هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم !
یکی را دوست دارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد !
یکی را دوست دارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست ، او برایم یک دنیاست !
یکی را برای همیشه دوست دارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا !
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم !
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم ، کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود !
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است !
یکی را دوست دارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد ! نمی داند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است !
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست دارم !
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ، اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد !
یکی را بیشتر از همه کس دوست دارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز دوست نمی دارد !
یکی را دوست دارم با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما .......... من دیوانه وار تنها او را دوست دارم !
کاش یه روزی بفهمی که چقدر دوستت دارم !!!
یه عمری همه ی دنیا رو گشتم
به دنبال یه عشق صادقونه
یه عشقی که بسازه دل رو از ما
بشه تنها چراغ توی خونه
یه عمری بی عشق بی هوس دویدم
به دنبال یه عشق بی بهونه
یه عشقی که بشه مرهم زخمام
نشه بدتر نمک رو زخم کهنه
توی شب هایی که جای دست پر مهر
چیزی به جز یه دنیا اشک ندیدم
یکی اومد که دوست داشتن می فهمید
منو از او من خسته جدا کرد
یکی اومد که با احساس پاکش
تموم زخما مو یهو د وا کرد
تو وقتی که همه تنهام گذاشتن
با لبخندش منو از من جدا کرد
برای عاشقی عشقمو دادم
خیال کردم فقط عشقه می مونه
ولی جای تموم اون همه عشق
واسم مونده فقط بغض شبونه
برای عاشقی ما کم نذاشتیم
خدا هم خودش اینو خوب می دونه
با اینکه دلم رو همه شکستن
می خونم باز هنوزم عاشقونه
می خونم با خودم دیگه بریدم
دیگه به آخر جاده رسیدم...
خدایـــــــــا ،
یاری ام کــــــن
تا اگر چیزی شکستـــــــــم
دل نباشــــــــــد....
افتخار زنان همین بس که روز میلاد برترین گوهر خلقت
بانوی بهشت، فاطمه زهرا(س) روز زن نامیده شده است .
روزت مبارک
خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب عسلم کن
که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . .
دوستت دارم ، روزت مبارک
فهرست
سوالات روز خواستگاری
شما دختر خانم دم بخت و شما آقا پسر رعنایی که دیر یا زود
در تدارک ازدواج و تشکیل خانواده هستید. به مراسم خواستگاری هیچ
فکر کرده اید؟ این مراسم را چگونه خواهید گذراند؟ چه سوالاتی ذهن
شما را درگیر خود خواهد کرد؟ آیا دست و پای خود را گم می کنید یا
ممکن است طرح یا پاسخ دادن به برخی سوالات قدری برایتان غیرمنتظره
باشد؟ بالاخره ازدواج آرزوی هر جوان و هر عشق پرشوریست که سرانجام
گیرد و خواستگاری خصوصا در فرهنگ ما ایرانی ها جزء جدانشدنی یک
ازدواج اصولی است.
در این مقاله عناوینی از مهم ترین سوالات مراسم خواستگاری را
برایتان بیان می کنیم. امید که بدردتان بخورد و در جاهایی که دارید
دست دست می کنید تا سوالی را برای شخص مقابل خود و احیانا همسر
آینده تان طرح کنید تا افق روشن تری را نسبت به آینده و زندگی
مشترکتان نمایان سازید کارساز باشد. البته نوشتن لیستی که شامل
تمام سوالات لازم برای شناسایی شریک آینده تان باشد غیر ممکن است
زیرا تفاوت های فردی، شغلی، فرهنگی، اعتقادی و غیره در انسان ها
باعث می شود یک نسخه ی واحد کارآمد نباشد. فقط می توان اصولی را
بیان کرد که در فرهنگ ما برای داشتن زندگی موفق زناشویی لازم است
اما شاید کافی نباشد. به همین دلیل بعد از خواندن سوالات پیشنهادی،
خود شما نیز باید تغییراتی در آنها ایجاد کنید.
ابتدا زمانی که تصمیم می گیرید که خواستگاری را به خانه بپذیرید یا
همراه خانواده به خواستگاری بروید، بهتر است کمی با خود خلوت کنید.
واقع بینانه به خود و شرایط موجودتان نگاه کنید. خود را از نظر
زیبایی، تحصیلات، شرایط مالی، فرهنگ خانواده بسنجید. این کار برای
سنجیدن توقعات خود از زندگی و همسر آینده، کمک خواهد بود. بهتر است
علاوه بر شناخت بیشتر از شرایط فعلی تان، آرزوها و انتظاراتتان
راجع به زندگی زناشویی را مشخص کنید. در خلوت خود شعار ندهید.
اینکه معیار های صحیح چیست با این که معیار های شما چیست متفاوت
است. ممکن است شما بر اساس معیارهایی صحیح انتخاب کنید اما در
زندگی آینده چون این معیارها برایتان درونی نشده و فقط جنبه ی شعار
داشته، دچار مشکل شوید.
پس نگاهی واقع بینانه به شرایط موجود و خواسته های آینده بسیار مهم
است. آنوقت وقتی به یک ارزیابی صحیح رسیدید، دست به کار شوید.
لیستی برای خود تعیین کنید و البته باید یاد آور شویم سوالات
استاندارد، با جواب های مشخصی وجود ندارد و جوابی متفاوت از آنچه
شما فکر می کردید به یک سوال نباید باعث شود نظر شما منفی گردد.
خیلی از پاسخ ها خود باعث سوال دیگری می شوند و مهم این است که شما
در آن زمان بتوانید به خوبی و البته صادقانه گفتگو کنید.
سوالات کلی برای شروع خوب است اما خیلی
تعیین کننده نیست زیرا سوال کلی جواب کلی هم دارد و به شناخت بیشتر
کمکی نمی کند. بعضی از سوالاتی که در زیر آمده در صورت آشنایی قبلی
با فرد برای مثال فامیل بودن نیازی به پرسیده شدن ندارد و برخی
برای شما حائز اهمیت نیست. پس سوالات زیر را صرفا به عنوان چند
پیشنهاد و ضرورت برخی سوالات نظیر آینها مطالعه کنید.
- بیوگرافی خوتان را بگوئید: (سن، تحصیلات،
شغل، تعداد فرزندان خانواده، وضعیت پدر و مادر، خواهر و برادر ها،
این که چندمین فرزند خانواده است.)
- علت اینکه تصمیم به ازدواج گرفتید چیست؟ (خواست خانواده، فشار
فرهنگی یا نیاز شخصی)
- در زندگی چه هدفی را دنبال می کنید؟ چند تا از سر فصل های مهم در
آینده تان چیست؟ (برای مثال گرفتن بورسیه، موفقیت در زمینه ی ورزش
و...)
- چه ملاک هایی برای خوشبختی دارید؟
- مسائل اقتصادی همسر و خانواده ی او چقدر برایتان مهم است؟
- بعد از ازدواج چقدر مایل به ارتباط با خانواده ی همسرتان هستید؟
- دوست دارید همسرتان با خانواده ی شما تا چه حد صمیمی باشد؟
- در تصمیم گیری ها اهل مشورت هستید؟
- آیا خانواده و دوستانتان در تصمیماتتان دخیل هستد؟ در آینده
همسرتان چطور؟
- اگر اختلاف نظری بین همسر و خانواده تان ایجاد شد، چگونه آنرا
رفع می کنید؟
- خانواده ی خود را سنتی می دانید یا مدرن؟ می خواهید چطور خانواده
ای تشکیل دهید؟
- نظرتان راجع به مرد سالاری و زن سالاری چیست؟
- تکلیف مدیریت خانه چه می شود؟
- در زمان وقوع اختلاف نظر، اگر با گفتگو به نتیجه نرسیدیم، چه کسی
نظر آخر را بدهد؟
- چه عقیده ای در باره ی مدیریت اقتصادی خانه دارید؟
- تعریف تان از صرفه جویی چیست؟
- چقدر اهل پس انداز هستید؟
- چقدر دوست دارید صاحب فرزند شوید؟
- در تربیت فرزندان، چقدر اختیارات را به همسرتان واگذار می کنید؟
- تا چه حد به اعتقادات مذهبی پایبند هستید؟
- از نظر دیگران فرد مذهبی هستید؟
- تعریفتان از حجاب چیست؟ (چادر، مانتوی پوشیده، چادر ملی، بلوز و
شلوار و روسری و ...)
- در رفتار با نامحرم چه روشی دارید؟
- خودتان در محل کار وخانواده، با نامحرم چگونه رفتار می کنید؟
- از همسرتان توقع دارید چگونه رفتار کند؟
- با کار کردن خانم ها موافقید؟ چه نوع کاری؟ (مخصوص خانم ها)
- دوست دارید در آینده شاغل باشید؟ (مخصوص آقایان)
- آیا همسرتان باید برای هر کاری از شما اجازه بگیرد؟
- اهل مطالعه هستید یا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتی؟
- آیا فیلم دیدن را دوست دارید؟ زیباترین فیلم هایی که تاکنون دیده
اید، کدامند؟
- رابطه تان با دنیای مجازی و اینترنت چگونه است؟
- اگر اهل استفاده از اینترنت هستید، بیشتر به سراغ چه موضوعات و
سایت هایی می روید؟
- در گروه پرشین استار عضو هستید؟
- با چت کردن چه میانه ای دارید؟
- تا به حال به چه کارهایی اشتغال داشتید؟
- از کاری که می کنید، راضی هستید؟
- رابطه تان با همکارانتان چطور است؟
- حتما راجع به خط مشی سیاسی و اعتقادات خود صراحتا صحبت کنید و از
او سوالات کاملی بپرسید چون ممکن است در آینده به مناسبت های
مختلف، اختلاف عقیده ی سیاسی دیگر شرایط زندگی تان را تحت تاثیر
قرار دهد.
- با جشن عروسی موافقید؟ تا چه حد موافق خرج کردن برای مراسم
هستید؟
- آیا در باره ی مهریه نظر خاصی دارید؟
- رسم و رسوم خاصی هست که خانواده تان برایشان خیلی مهم باشد؟
- چه نوع تفریحاتی را دوست دارید؟
- بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد می کنید؟
- دوست دارید همسرتان اهل معاشرت با دوستان باشد یا نه ؟
هیچ کس باور نمی کند
که من
به خاطر صدایی که
دوباره بشنوم
در کوچه های شبانه
تلف شدم ...... مردم
تو صدای دل انگیز پیانویی بودی
که در یک شب مهتابی
در کلبه ای مجهول به گوش می رسید
هیچ کس باور نمی کند
که من
به خاطر....
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار...
یا زهرمار باشد
از تو دریغ می کند
پس من با همه وجودم
خودم را زدم به مردن
تا روزگار ، دیگر
کاری به کار من نداشته باشد
این شعر تازه را هم....
ناگفته می گذارم...
تا روزگار بو نبرد
اشکایی که بی هوا رو گونه هام میریزه
قلبی که از همه ی خاطره هات لبریزه
دلی که می خواد بمونه ، تنی که باید بره
حرفی که تو دلمه اما ندونی بهتره
بیخیال حرفایی که تو دلم جا مونده
بیخیال قلبی که این همه تنها مونده
آخه دنیای تو ، دنیای دلای سنگیِ
واسه تو فرقی نداره دل من چه رنگیِ
حال و روزمو ببین ، تا که نگی تنها رفت
اهل عشق و عاشقی نبود و بی پروا رفت!
یــــــادمــــــان باشد از امروزخــــــطایی نکنــــــیم
گــــــر که درخویــــــش شــــــکستیم صــــــدایی نکنیــــــم
پــــــر پروانــــــه شکســــــتن هنــــــر انســــــان نیــــــست
گــــــر شکستـیــــــم زغفــــــلت مــــــــــــن و مــــــایی نکنیــــــم
یــــــادمــــــان باشــــــد اگــــــر شــــــا خــــــه گلــــــی را چیــــــدیم
وقت پــــــرپــــــر شدنش ســــــازو نوایــــــی نکنیــــــم
یــــــادمــــــان باشد اگــــــر خــــــاطــــــرمــــــان تنهــــــا مــــــانــــــد
طلــــــب عشــــــق، زهــــــر بــــــی ســــــرو پــــــایی نکنیــــــم
******************************************************
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس ماند
طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم...
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم...
یادمان باشد که در این بحر دو رنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم...
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم...
اینگونه نگاه کنید ...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
لبخند بزنید زیرا:
۱. لبخند جذابتان می کند. همه ما به سمت افرادی که لبخند میزنند کشیده میشویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آن ها شناخت پیدا کنیم.
2.لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد. دفعه بعدی که احساس بیحوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه میزند.
3 لبخند مسری است. لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.
4. لبخند زدن استرس را از بین میبرد. وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر میشود و میتوانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
5. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند. به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت میشود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.
6. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد. وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.
7. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد میکند. تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه میشود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
8. لبخند زدن چهره تان را جوان تر نشان میدهد. عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند، صورت را بالا میکشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.
9. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید. به نظر می رسد که افرادی که لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.
10. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید. لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود".
پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.
و این هم چند شوخی درارتباط با ازدواج!!!!
روزی از میلتون ؛ شاعر معروف انگلیسی پرسیدند :چرا ولیعهد انگلستان می تواند در چهارده سالگی بر تخت سلطنت بنشیند و سلطنت کند ؛ اما تا هیجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند ؟؟ گفت : به خاطر این که اداره کردن یک مملکت از اداره کردن یک زن به مراتب آسان تر است !!! ------------------------------------------------------------------------------------ بهاء الواعظین می نویسد : در ابتدای مشروطه ؛ به خانه ای رفتم ؛پیر زن و دختر جوانی آنجا بودند . پیر زن پرسید : منظور از مشروطه چیست ؟؟ گفتم : قوانین جدید . گفت : مثلا چه ؟ به شوخی گفتم : مثلا دختران جوان را به پیر مردان دهند و زنان پیر را به جوانان! دخترش گفت : این چه فایده دارد ؟؟ پیر زن بلافاصله به دخترش گفت : ای بی حیا ! حالا کار تو به جایی رسیده که بر قانون مشروطه ایراد می گیری ؟؟!! ------------------------------------------------------------------------------------ برای ازدواج کردن لحظهای درنگ نکنید . اگر زن خوبی نصیبتان شود، خوشبخت میگردید و اگر زن بدی گیرتان آمد، مثل من فیلسوف می شوید . (سقراط) ------------------------------------------------------------------------------------ یک ضرب المثل چینی هست که می گوید: اگر از دوران مجردیت لذت نمی بری، ازدواج کن آن وقت حتما از دوران مجردیت لذت می بری! ------------------------------------------------------------------------------------ روشی متفاوت برای زن پیدا کردن پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی. پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم. پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است. پسر: آهان، اگر این طور است ، قبول است. پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید: پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم. بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند. پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است. بیل گیتس: اوه، که این طور! در این صورت قبول است. بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود. پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم. مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم! پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است! مدیرعامل: اوه، اگر این طور است، باشد. و معامله به این ترتیب انجام می شود ...!؟ نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی به دست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید!!
زیره و درمان کم خونی
زیره برای فصل گرما مناسب است.زیرا بدن را خنک و به هضم غذا کمک می کند.
این ادویه که توسط مصری های باستان برای مومیایی و همچنین درمان گزیدگی عقرب به کار برده می شد،خواص دیگری نیز دارد که عبارت است از:
* این گیاه سرشار از آهن است.بدن برای تشکیل گلبول های قرمز که اکسیژن را حمل می کند،به آهن نیاز دارد،بنابراین مصرف زیره به افراد کم خون توصیه می شود.نکات جالبی درباره سال جاری (میلادی)