شب رخ

شب رخ

شبرخ
شب رخ

شب رخ

شبرخ

تنها تو را میخواهم

بدون تو این زندگی را نمیخواهم ، بعد از تو عاشقی را بی معنا می دانم.
گفته بودم که تو اولین و آخرینی ، ای سرآغازم من پایان را نمیخواهم.
می دانی که چقدر دوستت دارم؟ بدان و باور داشته باش که یک دنیا دوستت دارم.
این حرفهایم شعار نیست ، دل می گوید و من نیز حرف دلم را مینویسم.
بدون تو این دنیا را نمیخواهم ای دنیای من.
حالا که آمدی و مرا عاشق خودت کردی ، رهایم نکن.
حالا که این قلب مرا از عشقت شعله ور کردی ، آب سرد بر روی آن نریز و مرا
ناامید به فرداهایم نکن.
بدون تو این زندگی را نمیخواهم ، باور داشته باش که جز تو کسی را نمیخواهم!
تو را میخواهم و آن دستان مهربانت ، در کنار تو بودن را میخواهم و نگاه به آن چشمان زیبایت ، جدایی و نفرت را نمیخواهم.
بدون تو شوقی برای نفس کشیدن ندارم ، تو همنفس منی ، بی تو حسی برای تنها نفس کشیدن ندارم.
ستاره های آسمان شاهد دو چشم خیسم هستند ، دو چشمی که از دلتنگی تو لحظه به لحظه خیس است ! بدون تو ستاره های آسمان باید به عزای چشمانم بنشینند.
بدون تو زیبایی های این دنیا را نمیخواهم ، دریا و نم نم باران را نمیخواهم.
دریا را میخواهم آن لحظه که تو در کنارم باشی و دستت درون دستهایم باشد.
باران را آن لحظه میخواهم که هر دو با هم خیس خیس بدون هیچ چتر و سرپناهی زیر آن قدم بزنیم! بدون تو این زندگی را نمیخواهم ، باورش سخت است اما…
من تنها تو را میخواهم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد