شب رخ

شب رخ

شبرخ
شب رخ

شب رخ

شبرخ

کاری به کار عشق ندارم


نه! کاری به کار عشق ندارم


من هیچ چیز و هیچ کسی را


 دیگر


 در این زمانه دوست ندارم


 


انگار


این روزگار چشم ندارد من و تو را


یک روز


خوشحال و بی ملال ببیند


زیرا


هر چیز و هر کسی را


که دوست تر بداری


حتی اگر که یک نخ سیگار...


یا زهرمار باشد


از تو دریغ می کند


پس من با همه وجودم


خودم را زدم به مردن


تا روزگار ، دیگر


کاری به کار من نداشته باشد


این شعر تازه را هم....


ناگفته می گذارم...


تا روزگار بو نبرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد