شب رخ

شب رخ

شبرخ
شب رخ

شب رخ

شبرخ

دلم برای با تو بودن........

دلم برایت تنگ می شود

 گرچه اینجا نیستی

 

هر جا می روم

یا هر کار می کنم


صورت تو را در خیال می بینم

و دلم برایت تنگ می شود

 

دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ می شود

دلم برای همه چیز نشان دادن به تو تنگ می شود

 

دلم برای چشم هایمان تنگ می شود که
 
پنهانی به هم دل می دادند

 

دلم برای نوازشت تنگ می شود

 دلم برای هیجانی که با هم داشتیم تنگ می شود

دلم برای همه چیزهایی که با هم سهیم بودیم تنگ می شود

 

دلتنگی برای تو را دوست ندارم

احساس سرد و تنهایی است

 

کاش می توانستم با تو باشم

همین حالا

 

تا گرمای عشق ما

 نوروز را گرم و زیبا کند

 

بدون تو نوروزی ندارم 

 

این بهار 

 

تنها خوشم به یاد نوروز های گذشته 

 به یاد آن نگاه های عاشقانه 

 

اما چون نمی توانم

 همین حالا با تو باشم 

 

 ناچارم به رویای زمانی که

 دوباره با هم خواهیم بود

 قانع باشم.

 

سر به هوا نیستــــم

امــــا

 

همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم

حال عجیبـــی ست


دیدن ِ همان آسمان که

 

شاید “تـــــو”

دقایقی پیش

 

به آن نگاه کـــرده ای…!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد